شبکه چهار - 12 آبان 1402

"بازگشت به اسلام"، بازگشت به "گذشته" نیست (این، نبرد "اسلام و استکبار" است نه "سنت و مدرنیته")

نشست (تحلیل انقلاب در اسناد لانه جاسوسی آمریکا) _ حوزه علمیه تهران _ ۱۳۹۵

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عزیز و رفقا سلام عرض می‌کنم. خوشحالم از این که خدمت شما رسیدم.

من به مناسبت این ایام که سالگرد روز مبارزه با استکبار آمریکا و فتح لانه بود بخشی از اسناد لانه را خدمت شما آورده بودم که زاویه نگاه دشمنان دین و این ملت و این انقلاب را در واقع از پشت صحنه و مدارک خودشان، مباحثی که بین خود این‌ها در جریان بود در ماه‌های پیروزی انقلاب خدمت‌تان ارائه کنم. منتهی دوستان را ارجاع می‌دهم بروند ببینند. کتاب دوم از سلسله کتاب‌های اسناد لانه سند شماره 10، 25/می/ 1979 که اوایل خرداد 1358 می‌شود که تقریباً 4- 5 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته و نظام جمهوری اسلامی تازه تأسیس شده است. یعنی تازه رفراندوم صورت گرفته و آغاز شده و از همان موقع شروع کردند علاوه بر بحث‌های اطلاعاتی، امنیتی، نظامی، ترور، اقتصادی، تحریم و از این قبیل مباحث، مطالعه و تحلیل فکری و تئوریک، شروع کردند از منظر جامعه‌شناسی، دینی، تاریخی، سیاسی، به تحلیل که چه اتفاقی دارد می‌افتد و در ازای آن چه باید کرد؟ من الآن فرصت ندارم کل اسناد را بخوانم فقط به یکی دو بند آن اکتفا می‌کنم. عنوان آن مذهب و پیشرفت در ایران است. یک پروژه‌ای از طرف دانشگاه هاروارد است که بعد از پیروزی انقلاب در همان دو – سه ماه صورت گرفته که در ایران چه اتفاقی افتاد که ما اصلاً‌ نفهمیدیم با این که بر کل ایران مسلط بودیم و هزاران مستشار آمریکایی، اسرائیلی، انگلیسی همه نهادهای حکومتی اجتماعی ایران را در اختیار داشتند از دانشگاه‌هایشان تا نهادهای حکومتی، تا ارتش تا نفت، تا رادیو و تلویزیون، تا ساواک، نیروهای اطلاعاتی، همه این‌ها تحت کنترل ما بود چطور نفهمیدیم چنین اتفاق بزرگی افتاد و کلاً غافلگیر شدیم و تا لحظات آخر هم ما نمی‌فهمیم که چطور دارد می‌شود و هیچ کس نمی‌دانست رقبای ما یعنی شوروی هم نمی‌دانست. رئیس این پروژه استاد انسان‌شناسی دانشگاه هاروارد است دکتر "مایکل فیشل"، یک مقدمه‌ای تحت عنوان جمهوری اسلامی، نظام سیاسی که برای اولین بار دارد تشکیل می‌شود به عنوان مبارزه‌طلبی علیه تئوری یا گفتمان آنچه که ما اسم آن را مدرنیته و نوسازی و نوگرایی گذاشتیم این‌ها دارند سخن از دعوت به "بازگشت" به اسلام می‌کنند و سعی می‌کند تفهمیم کند که این بازگشت، بازگشت به چیست؟ یک جاهایی فکر می‌کند بازگشت به گذشته است! اظهار خوشبختی می‌کند که این یک انقلاب رو به عقب و رو به گذشته است!‌حرف این‌ها پذیرفته نخواهد شد ما داریم دعوت به آینده و نوگرایی و مدرنیته و مدرنیزم می‌کنیم – البته به دروغ – این‌ها دارند به مدرن‌ستیزی و بازگشت به گذشته می‌کنند! طبیعی است که این‌ها حتماً شکست خواهند خورد و نخبگان اقتصادی و سیاسی کشور و نخبگان فرهنگی کشور این‌ها را نخواهند پذیرفت. به لحاظ اقتصادی هم ایرانی که دارند تحویل می‌گیرند پر از مشکلات است و کاملاً‌ به ما وابسته بوده اگر بخواهند ایران وابسته را همچنان مدیریت کنند که اسم آن عوض شده، اسم رژیم عوض می‌شود ولی همان رژیم هست، عیبی ندارد ما با اسم آن مشکلی نداریم. آل سعود هم می‌گویند اسلام! پاکستان هم جمهوری اسلامی است قبل از ایران! ما با عنوان‌ها مشکل نداریم ما با جهت‌گیری و ماهیت مشکل داریم. اگر بخواهند از این وابستگی‌هایی که به ما دارند که همه چیزشان به ما وابسته است و دست‌نشانده ما بودند خارج بشوند حتماً نخواهند توانست و شکست می‌خورند ما شعار نوگرایی و مدرنیته در ایران داریم بعد یک انتقاد از خود می‌کند که کدام بخش از اقتصاد و سیاست و فرهنگ ایران، کجایش واقعاً پیشرفت کرده است؟ در دوره‌ای که دست‌نشانده ما بر ایران حکومت کرده، عملاً ایران فعلی یعنی ایران 1357 که انقلاب می‌شود می‌گوید این ایران که از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی یک کشور ضعیف است و آمار می‌دهد که ما چه مشکلاتی داریم و چه ایرانی را ساختیم حواس‌مان نبود که همه این‌ها به مخالفین ما کمک می‌کند.

یک ایران از لحاظ اقتصادی، سیاسی، نظامی، ضعیف و درجه 2، وابسته که مشکلات خودش را ابدا نمی‌تواند حل کند و به لحاظ نظامی هم آن را تقویت کردیم نه مستقل بلکه به لحاظ تجهیزات که حتی این‌ها فرماندهان ارتش‌شان حق تصمیم مستقل، تصمیم‌های کوچک مستقل هم ندارد و زیر نظر گروهبان‌ها و سروان‌ةای ما هستند. به لحاظ نظامی هم اگر ما این‌ها را رها کنیم معلوم نیست خودشان بتوانند خودشان را اداره کنند و ما نمی‌دانیم تا چه زمانی می‌توانیم ارتش را کنترل کنیم ساواک هم اگر کارآمد بود با وجود این که هزاران نفر را گرفت و شکنجه و کشت و ارعاب و ترساند و... پروژه شکست خورده و الا انقلاب نمی‌شد. بعد یک تحلیل‌هایی می‌کند می‌گوید ایران محک بزرگی برای تئوری‌های ماست که در سراسر دهه 1960 و 1970 مدعی بودیم که ما با این‌ها در منطقه و جهان اسلام اعمال حاکمیت کردیم و می‌کنیم و هیچ خطری هم ما را تهدید نمی‌کند بیخ گوش رقیب‌مان شوروی مرکز کمونیزم هم ما یک جزیره امنی ساختیم. بعد شروع می‌کند اتفاقاتی که افتاده، از وقتی که در ایران کودتا کردیم ما ادعا کردیم که یک جامعه مدرن صنعتی میی‌سازیم در حالی که این جامعه فقط در رفتار خیابانی و دکورش، آن هم بعضی‌ جاها خیابان بالاشهر شهرهای بزرگ یک مقداری مدرن شده، منظور از مدرن هم بی‌حجابی و مصرف‌زدگی و شراب‌فروشی و فاحشه‌خانه است. می‌گوید مردم مذهبی ایران عملاً از مدرنیته فقط همین‌ها را دیدند. با فرهنگ و دین‌شان مبارزه شده، نفت هم داشته‌اند این نفت هم دارد تا روزی 7- 8 میلیون صادر می‌شود ولی چیزی به این جامعه اضافه نمی‌شود نه پیشرفت صنعتی است نه کشاورزی است نه دانشگاه آن است. جالب است آماری که می‌دهد اعترافات این‌هاست و این‌هایی که می‌گویند چه خبر بوده؟ خود آمریکا و اسناد لانه این‌ها جمع‌بندی‌های آن‌ها بعد از پیروزی انقلاب در چند ماه بعد است. می‌گو.ید کشاورزی و صنعت احتیاج به رشد دوگانه و تعادل داشت ما عملاً هیچ کدام از این کارها را در ایران نکردیم. باید نیروی کارگر صنعتی بازار برای این که کشاورزی فراهم می‌کرد جمعیت روستایی متنعم می‌شد بازاری برای صنایع شهری بشود باید یک جامعه مدرن صنعتی اگر مدعی بودیم در ایران ساختیم یک نظام دانشگاهی حرفه‌ای باید در ایران تأسیس می‌کردیم این کار را هم نکردیم و عملاً دانشگاه‌هایی در ایران ساختیم که هیچ مدیر کارآمد و مهندس قوی کشاورزی، مهندس خلاق مخترع و کارگر ماهر حتی تربیت نمی‌کند و به اسم دانشگاه مدرن عملاً هیچ پروژه توسعه ملی در ایران پا نگرفت جز بعضی از نمایش‌ها. ثالثاً می‌گوید بهبود بهداشت عمومی و تغذیه در یک سطح محدودی صورت گرفت و همین هم به چشم مردم آمد ولی عملاً نه آموزش و پرورش، نه دانشگاه‌ها، نتوانستند مشاغلی برای جمعیت جوان فرّار در ایران ایجاد کنند و آن‌ها را جذب کنند در هیچ کدام از این مسائل نتیجه خوبی نداد برنامه‌های ما بعد از 20- 30 سال که ما حاکمیت مطلق بر ایران داشتیم هیچ اتفاقی نیفتاد. جمعیت ایران به میزان 3درصد در سال افزایش یافت مصرف غذا 10درصد افزایش یافت. تولید کشاورزی 1 و اندی افزایش یافت و غذا به نرخ ده‌ها میلیون دلار در سال از خارج وارد می‌شود بنابراین عملاً‌ ایران نه کشاورزی دارد نه صنعت، و در هیچ چیز خودکفا نیست و نسبت به نیم قرن پیش وابسته‌تر شده است. واردات بیش از 15 میلیارد در سال با مبالغ و رقم‌های آن طرف. صادرات غیر نفتی نزدیک به صفر و تنها پولی که این‌ها تحت عنوان صادرات دارند برای نفت است. فارغ‌التحصیلان دبیرستان‌ها از بی‌سوادها بی‌کارترند. سالی که انقلاب این‌ها شروع شد دانشگاه‌ها به ظرفیت 30 هزار پذیرش در سال بود در حالی که 300 هزار نفر حداقل برای کنکور ثبت نام کردند که راجع به آن 30 هزار نفر هم توضیحاتی می‌دهد که حالا وقت می‌گیرد من بخواهم وارد آن بشوم خودتان بعداً بروید بخوانید. خب حالا توجه دارید که ما الآن 5 میلیون و نیم دانشجو داریم جمعیت دو برابر شده و تعداد دانشجو از 30 هزار به این تعداد رسیده است حداقل 1 میلیون فارغ‌التحصیل در سال دارد و طبیعتاً آن مشکل بیشتر می‌شود و آن مقدار نفت هم صادر نمی‌شود آن‌ها 7- 8 میلیون بشکه صادر می‌کردند ما الآن تازه بعد از این که یک کمی تحریم‌ها در حوزه نفت کمی شل‌تر شده این‌ها زور می‌زنند که... ادعا یک چیز است ولی آن چیزی که دارد عمل می‌شود گاهی کمتر از دو میلیون بشکه است یک کمی بیشتر. حالا این را ارجاع می‌دهم دوستان بروند ببینند که اعترافاتی است که خود آمریکایی‌ها دارد می‌کند که ما چه کشوری ساختیم و عملاً هرچه منابع ایران سود داشت به جیب ماها (آمریکا) ریخت. چیزی عاید ملت ایران نشد هزینه‌های نظامی بالاترین هزینه‌ها بود که مدام سلاح‌های انبارهای ما را خریدند یعنی وادارشان می‌کردیم بخرند چیزهای که دست دوم بود یعنی اهمیت استراتژیک نظامی نداشت و برای ما دلار می‌آورد و این‌جا هم پادگان و انبار خود ما در منطقه است. دگرگونی اجتماعی در حوزه رهبری اتفاق افتاد و بوروکراسی و دیوانسالاری بیش از اندازه بزرگ شد در حالی که کارآمد نبود و عملاً‌ دیکتاتوری را در ایران تقویت کردیم دیکتاتوری که در رفع مشکلات مردم بی‌عرضه بود و در سرکوب مردم خشن. می‌گوید این دستاورد ما در ایران است و به جریان انداختن درآمدهای نفتی دولت باعث شد حکومت مدام از مردم و شهروندان فاصله بیشتری بگیرد منافع مردم یک طرف باشد منافع حاکمان یک طرف، صنایع نفت مشاغل کمتری فراهم کرد، رشد صنعتی اتفاق نیفتاد. درآمدها طوری صرف شد که در سال نابرابری‌های طبقاتی بیش از سال قبل شد. استراتژی‌های پیشرفت در کشاورزی و صنعت شکست خورد فقط از سرمایه‌گذاران بزرگ وابسته به دربار حمایت می‌شود سرمایه‌گذاران با مقیاس کوچک حذف و سرکوب شدند یا اصلاً نتوانستند پا بگیرند آن وقت مثال می‌زند که کجاها مؤسسات کشاورزی و بازرگانی که زمین‌هایی گرفته شد. مثلاً‌ می‌گوید یک جا فقط در یک بخشی از خوزستان چهل هزار خانواده کشاورز را بیرون کرد زمین‌ها را از آن‌ها گرفتند و به یکی دوتا وابسته به دربار دادند و با سفارت ما هم ارتباط داشت. می‌گوید اشتباه تاکتیکی ما یکی دوتا نبوده است. درآمد افزایش یافته از بالا رفتن قیمت نفت در سال 1973 هرگز به درستی مدیریت نشد. تورم در ایران شاه، سال به سال، گاه ماه به ماه افزایش یافت. مخارج کارگری ایران را از میدان رقابت بین‌المللی نفتی هم خارج کرد. یعنی حتی در حوزه نفت هم این‌ها کم‌کم عقب افتادند و از این قبیل. سیاست‌های رکود دولت آموزگار، دولت آموزگار دولتی بود که اوایل انقلاب رژیم سر کار آورد که او می‌خواست تورم را پایین بیاورد نتوانست. بیکاری و مهاجرت به شدت رو به گسترش است. رژیم ایران علیرغم قانون اساسی که می‌گفتیم سلطنت مشروطه است هیچ وقت مشروطه هم نبود یک سلطنت مطلق استبدادی تحت حمایت ما بود و لبیک‌های ایدئولوژیک به خمینی و آخوندهای تندرو را عملاً ‌این مسائل باعث شد می‌گوید ما غافل بودیم فقط داشتیم مثل یک گاو شیرده ایران را می‌دوشیدیم و اصلاً توجه نداشتیم که چه خطراتی دارد بوجود می‌آید و این گاو ممکن است شاخ هم داشته باشد و برگردد بزند و اوضاع را بهم بریزد ما به شیر آن فکر می‌کردیم به شاخ این گاو فکر نمی‌کردیم. می‌گوید هرچه فشارهای اجتماعی و اقتصادی و از آن طرف شاه به فرهنگ دینی مردم توهین کرد ما هم اسم آن را مدرنیته و دموکراسی و پیشرفت و توسعه گذاشتیم این باعث شد یک جمعیت فرّار عصبانی با مایه‌های مذهبی در ایران شکل گرفت و بخصوص جوانان که باید موتور اصلی پیشرفت و مدرنیته و غرب‌گرایی باشند درون این‌ها یک بخشی از آن‌ها اتفاقاً موتور مقاومت در برابر ما شدند و شعار بازگشت به اسلام را مطرح کردند. شاه حزب رستاخیز درست کرد و گفت همه بیایید عضو حزب رستاخیر بشوند تک‌حزبی است هرکس هم نمی‌خواهد عضو حزب بشود از ایران برود شناسنامه‌اش را بگیرد از ایران برود! می‌گوید این شعارها چگونه با شعارهای دموکراسی و حقوق بشر که ما مدام سر می‌دهیم چگونه سازگار است مردم ایران احمق که نیستند بیسواد بودند اما احمق نبودند این‌ها باعث شد که احیای مجدد اسلام به عنوان ایدئولوژی نیرومند ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی وارد صحنه شد این‌ها عین عبارات این تحلیل بود و جالب است همان موقع می‌گوید ما نگران هستیم ای کاش به ایران منحصر بشود ما نگران هستیم این دارد یک الگویی می‌شود. عین تعبیر او این است که می‌گوید در سال 1980 ایران به عنوان یک سرمشق در جهان اسلام خطر طرح ایران به عنوان یک سرمشق. می‌گوید ایران از دست رفت ما از این به بعد فقط باید مراقب باشیم ایران نتواند مشکلات خود را حل کند و نتواند سر پا بایستد اگر توانستیم سرنگون کنیم اگر هم نتوانستیم نفوذ کنیم که اصلاً اسناد لانه پر از اسناد نفوذ است آدم داشتند. دانشگاه، حوزه، حکومت، شورای انقلاب، مجلس خبرگان، اسنادشان هست. ولی مراقب باشید جاهای دیگر گسترش پیدا نکند. باز عین عبارت آن را عرض کنم می‌گوید ایران در دهه 1980 محک بزرگ دیگری خواهد بود محک اول این بود که انقلابی شد که ما اصلاً توقع نداشتیم رهبر آن امام باشد و یک مرجعی باشد البته روحانیون را دسته‌بندی می‌کند که من نمی‌خواهم وارد آن بحث بشوم حتی اسم یکی دوتا را می‌برد و می‌گوید ما باید با این‌ها ارتباط داشته باشیم این‌ها خمینی را قبول ندارند خط خمینی با این‌ها مشکل دارد آن‌ها کسانی بودند که زمان شاه با رژیم همکاری می‌کردند اساساً قائل به انقلاب نبودند و حتی خمینی که انقلاب کرده می‌گویند خمینی تحت تأثیر کمونیست‌هاست و اصلاً ما حق نداریم در عصر غیبت انقلاب کنیم باید در برابر ظلم تسلیم باشیم تا حضرت بیایند.

اسناد لانه می‌گوید این خیلی تئوری خوبی است. می‌گوید استفاده کنیم دوتا سنت فکری در بین بعضی از روحانیون شیعه هست از این‌ها استفاده کنیم. یکی‌اش این است که تا قبل از این که مهدی این‌ها بیاید بعضی‌هایشان معتقدند که هیچ اقدام سیاسی نباید انجام شود! می‌گوید این خودش بهترین کمک برای سکولاریزم سیاسی است که مهدی و مهدویت هیچ وظیفه‌ای برای امروز ایجاد نمی‌کند. بنابراین تلاش برای حکومت اسلامی تا قبل از این که او بیاید یک تلاش نامشروع است. و این یعنی حکومت غیر اسلامی یک حکومت غرب‌گرا پس مشروع است یا حداقل اگر مشروع نیست مبارزه با آن هم مشروع نیست باید بی‌طرف باشید و بگویید دین از سیاست جداست بروی کنار.

می‌گوید ما تا سطح مرجع آدم‌هایی داریم که انقلابی نیستند و ما از آن‌ها نقطه ضعف داریم که او اسم می‌برد ولی من اسم نمی‌برم خودتان رجوع کنید ببینید. کسانی بودند که زمان شاه با رژیم شاه همکاری می‌کردند بعد از این که انقلاب پیروز شد علیه امام و جمهوری اسلامی تخریب کردند تا حد همکاری کودتاگران تا حد همکاری با سرویس‌های جاسوسی. می‌گوید ما از این تیپ‌ها هم داریم که از این‌ها هم قبل از انقلاب مدارکی هست نقطه ضعف‌های مهمی دارند بستگان آن‌ها و اطرافیانشان از نظر مالی و تشکیلات داشتند همه از قبل با ما همکاری می‌کردند و ارتباط دورادور داشتیم روی این‌ها می‌شود حساب کرد چون اگر ما بیاییم علیه آیت‌الله خمینی حرف بزنیم می‌گوید این مرجع دینی است و شما لامذهب‌ها چه کسانی هستید؟! می‌گوییم نه آقا. اختلاف بین مراجع است. دوتا قرائت از تشیع است یک بخش از حوزه این را می‌گوید و یک بخش از حوزه این را می‌گوید. می‌گوید این هم یک فرصت است باید از آن استفاده کرد نباید اجازه بدهیم آیت‌الله خمینی سخنگوی شیعه بشود نه در ایران و نه در خارج از ایران و الا این خطر گسترش پیدا می‌کند. محک بزرگ دوم ما در دهه 80 میلادی این است که این بار برای فعل و انفعالات هیجان و اضطراب در کل جهان اسلام از سواحل اقیانوس اطلس تا مجمع‌الجزایر فیلیپین از اندونزی تا مسلمانان شوروی حتی عناصر این محک هستند و حوادثی خواهد بود که تحت شرایط انفجار جمعیت‌شناسی و فشار اقتصادی مردمی که احساس کرده‌اند تحت فشار بیگانگان اروپایی تحقیر شده‌اند و گرسنه مانده‌اند و حقوق‌شان ضایع و اموال‌شان غارت شده است تحت عنوان اصلاح بی‌عدالتی‌ها این خطر وجود دارد که ایدئولوژی اسلام به عنوان یک ابزار خطرناک به کار بیفتد و تجربه آیت‌الله خمینی در ایران به تمام جهان اسلام حرکت و انرژی تزریق کند. می‌گوید خطر بزرگ بعدی که بسیار بزرگتر است این است که ایران را از دست دادیم فقط باید سعی کنیم شکست بخورد و متوقف بشود متلاشی بشود نتواند رشد کند نتواند تمدن‌سازی کند به لحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، امنیتی، نظامی هر کاری بشود کرد.

مسئله دوم این است که بقیه دارند این‌ها را نگاه می‌کنند نگذاریم امید پیدا کنند. می‌گوید بخصوص علمای جهان اسلام. چون تا به حال رسم نبود که علما انقلاب کنند و مردم بیایند در خیابان به رهبری یک عالم دینی انقلاب کنند و رژیم عوض کنند اگر این جا بیفتد و محقق بشود تمام علما در جهان اسلام شیعه و سنی یاد می‌گیرند و همه الآن منتظر هستند ببینند اگر این پیروز شد این‌ها هم بگویند ما هم برویم تجربه کنیم. باید یک کاری کنیم که این‌ها به این نتیجه برسند که نه پیروز نشویم شما از این غلط نکنید! قسمتی از آنچه که در معرض مبارزه قرار گرفته بازسازی دنیای پرمعناست احساس می‌کنند اسلام از صحنه عمومی حذف شده و زندگی مادی و بی‌معنا شده. دنیایی که در آن مردم مسلمان خود را دستخوش احساس کم‌ارزشی در نتیجه تسلط یک فرهنگ بیگانه، دنیایی که در آن نمی‌توانند احساس تداوم نسبت به گذشته به عنوان شالوده‌ای برای ساختمان آینده تمدن خود داشته باشند دنیایی که دیگر در آن نمی‌توانند نسبت به هویت خود احساس افتخار کنند همه این‌ها باعث می‌شود که تکان نخورند. همه این‌ها را درست فهمیده است همه حرف‌هایش درست است چهار ماه بعد از پیروزی انقلاب این تحلیل دانشگاه هاروارد برای سازمان سیاه و نماینده‌های آن‌ها که به ایران آمدند بعد از انقلاب در ایران هستند دارند جامعه و دانشگاه، حوزه، رسانه و اقتصادش را نگاه می‌کنند بعد تحلیل می‌کنند اتفاقی که افتاد این بود اشتباهات ما این‌ها بود خطرات آینده این‌هاست و ضرورت‌ها آن‌هاست. یک جایی مثال می‌زند می‌گوید از زمانی که غرب از طریق آتاتورک که ترکیه مرکز امپراطوری بزرگ 500- 600 ساله اسلامی بود که نصف اروپا تا مرزهای اتریش و آلمان 300- 400 سال در اختیار مسلمین و عثمانی‌ها بود. کل اروپا در اختیار این‌ها بود. 300 سال یونان مثلاً حکومت اسلامی داشت اسلامی از نوع عثمانی نه اسلامی واقعی. ولی بالاخره اسم آن اسلام و پرچم آن اسلام بود. تا اتریش، وین، پادگان مرزی شهر وین بود. یعنی الآن تپه‌های مشرف به شهر وین هنوز پادگان‌های مسلمان‌ها که آن‌جا بودند هنوز هست گرفتند در جنگ جهانی اول و بخصوص دوم که غربی‌ها و انگلیسی‌ها بر آنجا مسلط شدند حکومت لائیک ایجاد کردند این مصطفی کمال که به آن آتاتورک یعنی پدر ترک می‌گویند، ترکیه نوین، ترکیه سکولار، ترکیه غرب‌گرا و غربزه، ارتش آن را متلاشی کردند و یک ارتش دیگری با افسران وابسته به خودشان بازسازی کردند. خط عثمانی را عوض کردند، خط لاتین کردند. نهادهای دینی و آخوندها و مساجدش را غربی‌ها کنترل کردند یک نظام لائیک و کلاً بهم ریختند الآن جوان‌های ترکیه که صد سال پیش کشورشان یک ابرقدرتی در دنیا بوده، ابرقدرت اسلامی بوده الآن خط عثمانی خودشان را نمی‌توانند بخوانند ارتباط‌شان کلاً با آن فرهنگ و تمدن قطع شد. بی‌حجابی را آن‌جا آوردند و گفتند این‌ها الگو برای کشورهای اسلامی دیگر و بعد ایران و افغانستان است.

این‌جا می‌گوید درست زمانی که در دهه 1920 از طریق آتاتورک برای رضاشاه در ایران و امان‌الله در افغانستان سرمشق ساختیم امروز خطر معکوس شدن این الگوها هست اتفاقی که الآن افتاده است. یعنی بی‌حجابی، کشف حجاب از غرب به ترکیه آمد و بعد به ایران و افغانستان آمد. نهضت حجاب بعد از انقلاب ما همین مسیر را برعکس رفت، یعنی به ترکیه رفت و بعد وارد اروپا شد که الآن شما صدها هزار زنان اروپایی را می‌بینید که مسلمان اروپایی که قبلاً به برهنگی افتخار می‌کردند و خجالت و شرمندگی از حجاب می‌کردند ولی الآن باحجاب می‌شوند از همه جا اخراج‌شان می‌کنند باز هم باحجاب می‌شوند و به ترکیه رفت و همین به اصطلاح حزب ترکیه که الآن سر کار است این‌ها وعده اصلی انتخاباتی‌شان حجاب بود یعنی مردم ترکیه بخاطر این که گفتند ما حجاب را آزاد می‌کنیم به آن‌ها رأی دادند. دقت کنید 36 سال پیش دارد پیش‌بینی می‌کند و می‌گوید آتاتورک در 1920 برای رضاشاه در ایران و امان‌الله‌خان در افغانستان سرمشق شد. وقتی دارد این حرف‌ها را می‌زند مثلاً 1979- 1980 است. می‌گوید این خطر وجود دارد که این الگوسازی در آینده جهت عکس پیدا کند. اگر ایران بتواند و این امکان بالقوه وجود دارد اگر ایران بتواند یک جمهوری مدرن اسلامی برقرار کند آنگاه به همه نهضت‌های اسلامی در سایر کشورها انرژی مجدد خواهد بخشید و این خطر اصلی است نباید بگذاریم این‌ها در ایران شروع به تمدن‌سازی کنند یعنی دانشگاه‌هایشان در خدمت تمدن‌سازی اسلامی بیایند و حوزه‌هایشان و درس فقه‌شان و مباحث‌شان در خدمت تمدن‌سازی اسلامی بیاید. فقه فقط احکام فردی عبادی نباشد علاوه بر آن احکام اجتماعی مدنی، هم بُعد ثابت احکام و هم بُعد متغیر احکام آن هم باشد، در صورتی که ایران موفق شود یک جمهوری مدرن اسلامی برقرار کند و به همه نهضت‌های اسلامی در سایر کشورها در سطح جهان انرژی مجدد می‌دهد به ترتیبی که قبلاً هم سه‌تا کشور ادعای اسلامی کردند و شعارهای اسلامی دادند پاکستان، عربستان و لیبی قزافی. ولی هیچ کدام صلاحیت و قدرت این که الگو بشوند نداشتند و کسی در جهان اسلام این سه‌تا را به عنوان الگو نپذیرفت و جدی نگرفت این‌ها در جهان اسلام موجی ایجاد نکردند. کاری که پاکستان عربستان صعودی و لیبی نتوانستند از آن موفق بیرون بیایند شکاف قدیمی ایدئولوژیک بین اسلام تشیع و اسلام تسنن فرصتی است که باید از آن استفاده کنیم. پس ببینید 1) می‌گوید نباید بگذاریم این‌ها در ایران به تمدن‌سازی اسلامی شروع کنند که به دنیا بگویند ما یک حکومت امروزی مدرن، انسانی و مردمی تشکیل دادیم منتهی با ارزش‌های اسلامی، مبدأ و غایت آن ارزش‌هایش اسلامی است. نباید بگذاریم. که دنیا به این نتیجه برسد که این‌ها با رهبری یک آخوند انقلاب کردند بعد هم دارند مناسب با شرایط جدید تمدن‌سازی می‌کنند یعنی بدون این که پیشرفت‌های علمی، تکنولوژیک، اقتصادی، هنر، حضور زنان در جامعه را انکار کنند و جواب مشخصی نداشته باشند همه این‌ها را می‌خواهند مدیریت ارزش‌های اسلامی بدهند یعنی بگویند حضور زن علاوه بر خانه و جامعه آری اما به روشی اسلامی و در چارچوب اسلام. جمهوریت و انتخابات آری اما به شیوه اسلامی نه از نوع لائیک و غربی آن. تکنولوژی و صنعت آری اما در چارچوب ارزش‌ها. می‌گوید نباید بگذاریم این پیشرفت اتفاق بیفتد و این کار بشود. 2) این انقلاب در کشوری اتفاق افتاده که شیعه است بنابراین فرصت دومی که باید از آن استفاده کنیم این است شکاف قدیمی ایدئولوژیک بین اسلام تشیع و اسلام تسنن. باید یک خندقی بکَنیم که این‌ها به دو امت تبدیل بشوند که اساساً ارتباط و گفتگویی بین این دوتا اتفاق نیفتد. همین پروژه‌ای که الآن دارد به شکل نظامی ارائه و تعقیب می‌شود که سخنگوی سنی‌ها وهابی‌ها بشود. سخنگوی شیعه هم شیعه لندنی بشود. و این‌ها هر دو از یک جا حمایت بشوند پمپاژ امکانات، ماهواره، پول و صدای این‌ها به عنوان شیعه و سنی در دنیا پخش بشود. صدای شیعه لندنی به عنوان سخنگوی تشیع، سخنگوی وهابیت و تکفیری‌ها به عنوان سخنگویان اهل سنت. در حالی که در 80- 90 درصد جهان اسلام از شرق آسیا تا آفریقا تا بالکان و قلب اروپا اهل سنت محب اهل بیت هستند جزو طریقت‌های تصوف هستند و تصوف به تعبیر مستشرقان فرهنگ حبّ اهل بیت(ع) را به اسم صوفی سنی در تمام جهان اسلام و جهان اهل سنت گسترش داده است. این تعبیری است که خود این‌ها می‌کنند و اسم افرادی از قبیل شهید مطهری(ره) را می‌آورد. اسم دکتر شریعتی را می‌آورد که می‌گوید این‌ها در کم کردن شکاف اسلام شیعه و اسلام سنی نقش داشتند لذا هر دویشان هر کدام به یک شیوه‌ای مورد حمله بخش‌هایی از داخل جامعه شیعه قرار گرفتند. می‌گوید تشیع به لحاظ نهادها با اسلام سنی فرق دارد. روحانیت شیعه افتخار می‌کند که تنها هیئتی از علما در جهان اسلام هستند که مستقل مانده‌اند مقر قدرت‌شان فقط در پایتخت‌ها نبوده، اغلب حتی خارج از ایران در نجف بوده است و همواره قطب اصلی مرجعیت شیعه فاصله خود را از رژیم سلطنتی حفظ کرده است گرچه بعضی از روحانیون بودند که با رژیم شاه همکاری کردند یا خودشان آلوده بودند ولی آن‌ها بین مردم متدین به عنوان رکن شیعه سخنگوی جهان شیعه و حوزه‌های شیعه شناخته نمی‌شوند. غالب روحانیون شیعه بحث‌های مذهبی را اداره می‌کردند جدا از حکومت، زکات، مالیات را خمس می‌گرفتند و یک شالوده مالی مستقل از دولت برای خودشان تشکیل دادند. می‌گوید روحانیون شیعه در این هزار سال یک دولت در دولت، یک دولت زیرزمینی داشتند که خودشان جدا از حکومت خمس و مالیات می‌گرفتند و خودشان را اداره کردند تا وقتی که توانستند حکومت را در اختیار بگیرند. یک جایی هم جالب است می‌گوید البته از این به بعد دچار این دوگانگی خواهند بود که بالاخره مالیات‌های حکومتی یا این وجوهات شرعی یا این دوتا باید یکی بشود یا هر دویش باشد می‌گوید این هم یکی از مشکلاتی است که این‌ها خواهند داشت. این را راست می‌گوید چون این هنوز در بعضی از اقشار و سطوح این مسئله هست، که ناشی از بعضی... حالا الآن وارد آن بحث نمی‌شوم. می‌خواهم بگویم چطور کتاب‌ها و آثار متفکران مسلمان مؤثر در انقلاب را دقیق می‌خواندند بررسی می‌کردند و تحلیل و جمع‌بندی داشتند یک نمونه‌اش در همین گزارش است می‌گوید البته روحانیون بهایی باید می‌دادند که آخرین بها را زمانی بوده که آقای مطهری ترور شده، می‌گوید آخرین بها را مرتضی مطهری که اخیراً به قتل رسید پرداخته است که این‌ها می‌خواهند وابسته به قدرت‌های جهانی نباشند. به کوشش‌هایی در دهه 1930 اشاره کرد که بعضی از رهبران مترقی مذهبی مرحوم آقای حائری یزدی و بعد مرحوم آقای بروجردی می‌خواستند طلبه‌هایی دانشجویان حوزه به اروپا بفرستند تا زبان‌های اروپایی را بیاموزند تا از اسلام بهتر دفاع کنند اما هیئت‌های نمایندگی تاجرانی که پول می‌دادند کار را به بن‌بست رساند و آن‌ها تهدید کردند کمک مالی در صورتی می‌دهند که طلبه‌ها و دانشجویانش را به دنیای فاسد غرب نفرستد. می‌دانید آقای بروجردی می‌خواستند آموزش زبان را هم به عنوان وجوه شرعی بدهند طلبه‌ها آموزش زبان یاد بگیرند که این‌ها بعد از این که 20 سال درس کار کردند آشنا شدند به سطح جهان بروند تبلیغات آن کنند. آن موقع؛ حتی آقای بروجردی می‌خواست بودجه شرعی بگذارد که زمان شاه یک رادیوی خصوصی حوزه راه بیندازند که این هم از جمله پیشنهادات امام(ره) به آقای بروجردی(ره) بود. حتی مسجد اعظم را داشتند می‌ساختند که شاه همکاری کرد مخالفتی نکرد در جایی خواندم که امام به مرحوم آقای بروجردی می‌گوید مسجد اعظم را خیلی نمی‌خواهد گسترش بدهید بیایید با این پول یک ایستگاه رادیویی راه بیندازیم که از قم فعالیت کند و فرهنگ شیعه را بیان کنید. هم آن‌هایی که پول و وجوهات به این‌ها می‌دهند اکثریت بازاری‌ها نیستند کم هستند هم خودشان برای خودشان خط قرمز دارند به مرجع‌شان گفتند ما وجوه شرعی برای این قرتی‌بازی‌ها نمی‌دهیم که مرحوم آقای بروجردی هم صرفنظر کرد هم از رادیو و هم از این بحث زبان. حتی می‌دانید که مرحوم آقای بروجردی دستور داد یک دائره‌المعارف روایی و فقهی تقریبی بین شیعه و سنی نوشته بشود و مجلدات متعدد آن هم نوشته شد منتهی باز مخالفت کردند که ما وجوه نمی‌دهیم که روایات سنی‌ها را جمع کنید. در حالی که مرحوم آقای بروجردی می‌خواست کل منابع روایی حدیثی همه مذاهب اسلامی جمع بشود مشترکات آن حفظ بشود باعث تقریب و گفتگو بشود آن مباحث اختلافی‌اش، آن بخشی که قابل چاره‌جویی است بشود و آن بخشی هم که نیست سریع بگوید شیعه این‌هاست. بله ما این‌جا فرق داریم. منتهی روایات محکم آن این‌هاست که از آن محکم دفاع می‌کنیم متشابهاتش هم این‌جاست که آن‌ها قابل بحث است. این‌طوری نیست که صددرصد ما در همه چیز بحث کنیم. حتی می‌دانید مرحوم آقای بروجردی معتقد بودند که فقه شیعه حاشیه‌ای بر فقه سنی بود. چون فقه اهل سنت فقه حکومت بود یعنی قوانین حکومتی بود. شیعه اپوزوسیون بود لذا عمدتاً در حوزه احکام فقهی عبادی و فردی اظهار نظر می‌کرد که حکومت خیلی مانع آنها نشود و بگوید ما داریم برای پیروان خودمان در زندگی خصوصی‌شان احکام می‌گوییم. آن بخش‌هایی که مربوط به مسائل نهادهای مالی اجتماعی و حکومتی می‌شد آن بخش‌هایی از فقه ما یا زیرزمینی ماند یا تقیه کردند یا روی آن کار نکردند برای این که معنی‌اش این بود که ما حکومت را قبول نداریم. می‌شد فقه ضد حکومتی. ولی در قالب همان فقه عبادی حتی فقه فردی و عبادی هرجا دست‌شان رسید اشاره به مقوله حکومت کردند تحت عنوان بحث خمس و زکات، بحث حاکم، بحث امام و این که شرط حاکم چیست؟ شرط امام چیست؟ هرجا توانستند از نماز جمعه تا حج، و امیرالحاج که منصوب حاکم است تا حکم عید و نماز که مربوط به حاکم شرع است همه این‌ها را گفتند یعنی اگر کسی بخواهد حتی از حکم فردی عبادی تقیه‌ای در سخت‌ترین دوران شیعه کاملاً می‌تواند مبانی یک فقه حکومتی سیاسی را استخراج کند یک جاهایی هم صریح گفتند.

می‌گوید این گروه‌های ذی نفوذ در مورد آنچه که سخنگویان اسلام در مورد مسائل مختلف گفتند احتیاج به مطالعه بیشتری دارد ما فعلاً در همین حد اظهار نظر می‌کنیم ولی این‌ها جای کار دارد اشاره می‌کند به انقلاب مشروطه، به نهضت ملی، به مقاومت مردم علیه اصلاحات غربی و پوشالی و دروغین شاه تحت عنوان انقلاب سفید، می‌گوید عملاً همه می‌فهمیدند که یک دیکتاتوری ادامه دارد از همان زمان مشروطه تا این زمان، یک دیکتاتوری است و این دیکتاتوری اولاً علیرغم اداهای مذهبی که شاه درمی‌آورد حرم رفته و شاه می‌گوید من خواب دیدم نظرکرده حضرت عباس هستم! با زنش اِحرام پوشید و به حج رفتند این کارها را کردند. به حرم مشهد آمد همه علمای مشهد را دعوت کردند هیچ کس نرفت الا 7- 8 نفر، بعضی‌ها هم آدم‌های الکی خوش رده‌پایین، یکی دو نفر هم متأسفانه آدم‌های باسواد بودند. به یکی از این‌ها گفته بودند دست شاه را ببوسید تنها شاه شیعه است اگر شاه نبود کمونیست‌ها ایران را می‌گرفتند اگر شاه نبود حرم امام رضا نبود! اگر شاه نبود هیئت‌ها نبودند! چون رژیم شاه در عاشورا و تاسوعا پرچم عزاداری توزیع می‌کرد حضرت اباالفضل و شیر، بعد یک طرفش پنجه حضرت عباس بود و یک طرف آن هم می‌نوشت جاویدشاه! قند و شکر و قمه می‌دادند که توی سرتان قمه بزنید. قفل و تیغ آن زمان می‌کردند یعنی قفل توی پوست و گوشت‌شان می‌کردند از این طرف می‌کردند از این طرف درمی‌آوردند. هرکسی بیشتر قفل و تیغ می‌زد او به امام حسین نزدیک‌تر بود و شیعه خالص‌تری بود و اول سال 57 من یادم هست نمی‌دانم چه عزاداری بود یا یک وقت دیگری بود همین‌طور هیئت‌ها سمت حرم (مشهد ما) می‌آمدند خب هیچ کس شعار سیاسی نمی‌داد همه همین شعارهای عمه من غریبم، مثلاً به ما رحم کنید و... که این حرف‌ها هیچ سندی ندارد عمه من غریبم و تضرع و عجز. حتی آن وقتی که می‌گویید به این بچه آب بدهید از روی تضرع نیست بلکه از روی اتمام حجت و افشاگری آن‌هاست آبرویشان را تا الآن برد. آن‌ها می‌گفتند این‌ها خوارج هستند خروج کردند و خارجی‌اند برانداز هستند، امام حسین گفت بله این بچه 6 ماهه برانداز و خارجی است. فرهنگ عزاداری که آن موقع زمان شاه ترغیب می‌کردند اتفاقاً در باب محرم و عزاداری اقلاً در اسناد 17- 18 سند هست. فرهنگ عزاداری این بود که ما عاجز هستیم عاشورا یک اتفاق خاص تاریخی بوده، اتفاق شخصی برای امام حسین(ع) بوده و کاملاً باید شخصی دیده بشود و مسئله یک ظلم شخصی ظالمی به مظلومی مربوط به هزار و چند صد سال پیش، ما برای آن داریم غصه می‌خوریم و این عزاداری فقط پیام عجز است یعنی اشک عجز است نه اشک حماسه، اشک عرفان، اشک ایمان نیست. فلسفه قلابی برای اشک!

باز در همین اسناد دارد که آن‌جا باید مراقب باشیم این فرهنگ عزاداری تبدیل نشود به فرهنگی که از دل آن فرهنگ مبارزاتی، مبارزه علیه شاه و علیه دیگران بیرون بیاید ارتباط ندهند به عدالت، ارتباط ندهند به توحید در حوزه سیاسی، به مسائل قدرت‌ها آن را ارتباط ندهند. می‌گوید این هم یکی از فاجعه‌هاست استناد می‌کنند که یکی از خطرات که هم فرصت و هم تهدید است مناسک مذهبی شیعه در ایران است مخصوصاً انگلیسی‌ها در این کارها متخصص بودند. این مناسک تا حالا صدمه‌ای نداشته است اما در طول تاریخ مواردی بوده که همین مناسک از قبیل عاشورا برای حکومت فتنه درست کرده است. لذا ما نباید بگذاریم این فرصت تبدیل به یک تهدید شود و می‌نویسد خمینی متخصص تبدیل این فرصت‌های ما به تهدید بوده است. کارهایش را به علی و حسین و مهدی استناد می‌کند و همه این‌ها با قرائت مطهری و شریعتی اسم‌هایی که می‌آورد این‌ها همه مدعی حکومت بودند مسئله شخصی نیست یک مسئله‌ای است که ادامه دارد و باید مراقب این‌ها باشیم. از 1977 تا 1979 روحانیون رهبری را در دست گرفتند. رژیم سلطنتی مسئله را ساده گرفت و همه را سرکوب کرد. اما اسلام تبدیل به زبان سیاست فعالیت‌های زیرزمینی شد و چتری گسترده که گروه‌های مختلف را زیر خود گرفت. یک فاجعه بالقوه 1978 یعنی سالی که انقلاب شد این است که فرآیند این انقلاب به جای این که با روش لیبرال شاه را با سوقولمه وادار به اصلاح خود یا حداکثر استعفا کند یا لااقل یک سلطنت مشروطه اعلام کند و انتقال مسالمت‌آمیز از شاه به طبقات حرفه‌ای دانشگاه دیده و بورژوایی که دیدگاه لیبرال دارند و به ما نزدیک هستند فراهم آورند اما ناگهان باعث شد که یک انقلاب عمومی توده‌ای و شدیداللحن در جهت تغییر سیستم بوجود بیاید و طبقاتی فعال بشوند که همواره راکد بوده‌اند. آتشفشان خوابیده را بیدار کرده‌ای این می‌خواهد انقلاب کند نمی‌خواهد یک جابجایی ساده در قدرت اتفاق بیفتد. می‌گوید آیت‌الله خمینی مسئله‌اش حتی شخص شاه هم نیست بلکه می‌خواهد سلطنت را تغییر بدهد و رژیم را عوض کند و هدف اصلی او در پشت صحنه ما هستیم ممکن است باعث فرار طبقاتی بشود که با ما نزدیک بودند ایران را وادار کند تحت یک نظام شدیدی شبیه کمونیست‌ها ولی از نوع مذهبی آن قرار گیرد که دشمن ما قلمداد شود. آشکارترین محرک و پویایی جامعه‌شناسی که در ایران در کار است این است که اسلام پس از قرن‌ها دوباره در چارچوب مقدم و مؤخر یک فرآیند طولانی انقلابی قرار گرفته و کشورهای دیگر اسلامی ممکن است فرآیندهای مشابه جامعه‌شناختی داشته باشند و انقلاب ایران را در چارچوب ویژه تاریخ ملی خودشان بازتولید و بازسازی کنند.

خب این یک بخش است و بخش فرآیند و نقش علما را بررسی می‌کند اسم بعضی از آقایان را که آن موقع بودند را می‌آورد و روحانیون و غیر روحانی را دسته‌بندی می‌کند، حوزه‌ها را دسته‌بندی می‌کند. جاسوس در قم دارند، در حوزه تهران و حوزه اصفهان، حوزه مشهد، حوزه نجف دارند از همه این‌ها تحلیل دارد. من بیشتر از این وقت دوستان را در این حوزه نگیرم.

خب می‌خواهید گفتگو کنیم می‌خواهید من یک بخش دیگری را خدمت شما عرض کنم. ببینید من یک مسئله‌ای را اشاره کردم دعوای مردم علیه استبداد است. دعوای مستضعف و مستکبر است. دعوای انقلاب و استکتبار است، دعوای اسلام با دیکتاتوری شاه و سلطنت و آمریکاست. می‌گویند دعوای سنت و مدرنیته است. جنگ سنت و مدرنیته است. شاه می‌خواسته با کمک و رهبری آمریکا ایران را یک کشور پیشرفته کند توسعه یافته و مدرن کند این‌ آخوندها می‌خواهند کشور را، خودشان می‌گویند بازگشت به اسلام یعنی بازگشت به گذشته، یعنی می‌خواهند کشور را به عقب ببرند. همان زمان هم شاه در سخنرانی‌اش گفت که ما داریم چوپ مدرن کردن ایران را می‌خوریم یک عده‌ای می‌خواهند بیایند و نظرشان این است که مردم باید با اسب و الاغ رفت و آمد کنند یعنی دو – سه‌تا اتهامی که به امام و انقلاب می‌زدند همین بی‌بی‌سی، آمریکا و شاه، آن موقع با ادبیات‌های مختلف، که البته گاهی هوشمندانه و گاهی احمقانه، این بود که حالا خواهید دید که اگر این‌ها بیایند پیروز بشوند چه اتفاقاتی می‌افتد. 1) این‌ها ضد علم هستند و اساساً با علم مخالف هستند. حالا شما ببینید به لحاظ علمی، سریع‌ترین پیشرفت علمی در جهان 13 برابر رشد متوسط رشد داشته است یعنی سرعت رشد و این‌ها اتفاقاً آمریکا و غرب مدام مانع پشرفت‌های علمی ماست. خیلی از این تحریم‌ها برای همین است. مسئله اصلی انرژی هسته‌ای برای این است که این‌ها علم است، به غنی‌سازی فیزیک هسته‌ای رسیدند، نانوتکنولوژی، علم در حوزه صنایع نظامی و... خب یکی از اتهامات شما این بود که دعوای سنت و مدرنیته این انقلاب شورش ایدئولوژیک سنت علیه مدرنیته آمریکا و پهلوی است. بعد می‌گفت یکی‌اش علم و تکنولوژی است. خودت این‌جا در اسناد می‌گویی ایران در دانشگاه ایران زمانی که انقلاب شده، تولید علم صفر است اصلاً تولیدی وجود ندارد فهرستی از اختراعات، اکتشافات، رقابت‌ها و فعالیت‌ها نیست. دارید برای بوروکراسی وابسته در ایران کادرسازی می‌کنید. یک عده هم که آدم‌های قوی‌تری هستند که آن‌ها را یا در شرکت‌های خودتان داخل ایران جذب می‌کنید یا بیرون می‌کردند یکی‌اش این بود که اگر این‌ها بیایند و اسلام‌گراها پیروز بشوند علم و تکنولوژی متوقف است و به دوران عصر شتر برمی‌گردید. درست خلاف آن دارد عمل می‌شود. تحریم مبارزه با پیشرفت علم. 2) دیگری می‌گفتند این‌ها که بیایند زنان را به خانه‌ها و زیرزمین‌ها می‌فرستند و این‌ها حق هیچ فعالیتی نخواهند داشت ما داشتیم زنان را وارد عصر آموزش و درس خواندن و سیاست می‌کردیم ادعا این بود. سیستم آخوندی زن را کلاً نابود خواهد کرد. خب حالا زنی که شما در صحنه آوردید رشد زن، رشد برهنگی و فحشا بود. یک عده هم چهارتا زنان از خانواده‌های سلطنتی و وابسته، این‌ها به مقامات بالا می‌رسیدند و کاره‌ای هم نبودند. بعد انقلاب خود این‌ها الآن دارند می‌گویند. جالب است همین چند وقت پیش، حتی یکی از همین تئورسین‌های فاسد و باسواد معدود باسوادان رژیم شاه، چون شاه 7- 8 آدم باسواد داشت که متأسفانه بعضی از آن‌ها سوابق حوزه دینی هم داشتند برای همین هم باسواد بودند و این‌ها را جذب کرد و بعضی‌هایشان هم دانشگاهی و از غرب آمده بودند. بعضی‌هایشان هم بهایی بودند. نسبتاً 7- 8تا آدم باسوادی داشت که کل کارهایش را همین‌ها می‌کردند. دیدم یکی از این‌ها بهایی هم هست گفت ما باید اعتراف کنیم اتفاقی که بعد از انقلاب جمهوری اسلامی افتاد کمیّت و کیفیت و سرعت ضریب رشد زنان در ایران در عرصه‌های علمی، سیاسی و اجتماعی در دنیا رکورد است. و هیچ کشوری در دنیا با این وسعت و این سرعت این کار را نکرده است. حالا البته من این‌جا نمی‌خواهم دفاع کامل کنم و نمی‌خواهم نقد کنم چون یک جاهایی از آن مدیریت درست شده به نفع بوده و یک جاهایی مدیریت درست نشده، این کارها همه هم تکنولوژی حضور زن، علم، حضور زن در صحنه‌های عمومی اگر همه این‌ها درست مدیریت بشود بزرگترین فرصت است اگر درست مدیریت نشود به خانواده و جامعه صدمات می‌زند ولی می‌خواهم اعتراف خودشان را بگویم. یکی می‌گفتند که علم و تکنولوژی، یکی می‌گفتند بحث زنان، سه- چهارتا مورد را می‌گفتند که همه را دارند یکی یکی پس می‌گیرند اصلاً خودشان جلوی آن ایستادند خودشان نمی‌گذارند.

نکته آخری که می‌خواستم عرض کنم این است دوستان توجه داشته باشید ما یک چیزی به نام بازگشت به اسلام داریم یک چیزی هست به نام بازگشت به گذشته. این دوتا نباید با هم مخلوط بشود. سلفی‌گری که امروز شناخته می‌شود این به مفهوم بازگشت به گذشته است یعنی برگردیم به نظام‌های اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و روش‌های هزار سال پیش در قبایل عرب. ایدئولوژی اصلی وهابیت همین است تحت عنوان بازگشت به گذشته، آن وهابی‌های خالص‌ترشان حتی استفاده از دوربین برای عکس گرفتن را حرام می‌دانند. استفاده از میکروفن را حرام می‌دانند می‌گویند هرچه که قبلاً در سنت نبوده بدعت است! بدعت را تغییر سنت معنی نمی‌کنند چون معنی بدعت تغییر سنت است یعنی حرام کردن حلال و حلال کردن حرام. این بدعت است. نه این که هرچه عیناً در نصّ خاص نبوده ولو ابزار ولو حتی بعضی از افکار، که خلاف نصوص نیست مشمول اطلاقات و عمومات نصوص است، مشمول عقل و تجربه است بخصوص در حوزه ابزار و روش‌ها این‌ها بدعت نیست. در شیعه هم اخباری‌گری و این جریان نواخباری. ما الآن یک جریان اخباری هم داریم که فعال هستند. من به نیت و انگیزه‌ها کاری ندارم افکار را دارم می‌گویم. جریان اخباری و نواخباری شیعه هم عین حرف‌های وهابیت را در سنی‌ها می‌زنند. می‌گویند مگر ما انتخابات داشتیم؟ مگر ما در اسلام قانون اساسی داشتیم؟ بعضی‌هایشان که صریح‌تر هستند می‌گویند مگر در صدر اسلام ماشین بوده؟ مگر هواپیما بوده؟ جالب است همین چند وقت پیش‌ها گفتند رئیس یکی از همین دبیرستان‌های فعال پولدار تشیع لندنی غیر انتفاعی که این آقا رئیسش 20 سال در آمریکا زندگی کرده بوده آمده، بعد یکی از درس‌هایی که در دبیرستان به بچه‌های بااستعداد زرنگ خانواده‌های خاص مذهبی می‌دهد این است که مگر در اسلام هواپیما بوده؟ حتی سوار هواپیما شدن هم بدعت است! حالا 20 سال در آمریکا داشته زندگی می‌کرده؟ پس با چی آمدی؟ با الاغ از آن‌جا به ایران آمدی؟ این‌ها یک کمی پیچیده و مشکوک است! طرف از آن‌جا به این‌جا آمده، عاشورا فارغ‌التحصیلانش که به دانشگاه رفتند و بچه‌های خودش هر محرم به مدرسه می‌برد که قمه بزنند! 20- 25 سال آن‌جا بوده، خب این‌ها یک کمی مشکوک است.

خب این که آمریکا از اول دارد تلقین می‌کند که این بازگشت به سنت، بله دعوای سنت و مدرنیته است. بنیادگراهای مذهبی گاهی با استفاده از روش‌های مدرن حتی و شبه مدرن می‌خواهند به گذشته برگردند. سنتی یعنی گذشته. قدیمی. چنان که الآن می‌گویند در جهان اسلام برخی از اتفاقات که می‌افتد دعوای دموکراسی و تروریزم است. دموکراسی یعنی آن‌ها، تروریزم یعنی ما. در حالی که واقعیت چیست؟ شما اجازه یک انتخابات سالم در هیچ کشور اسلامی را نمی‌دهید. دموکراسی مگر انتخابات نیست؟ تنها کشورهایی که واقعاً انتخابات کردند ایران، عراق، حالا با فاصله! انتخابات آن‌ها با ما قابل مقایسه نیست چون کشورهای جنگ‌زده‌اند. الجزایر 20- 30 سال پیش دموکراسی بود مردم مسلمان رأی آوردند زدید لت و پارشان کردید صد هزار آدم کشته شد. چه کسی ضد دموکراسی است؟ همین انتخابات، دعوا بین دموکراسی و تروریزم است. الآن ترویزم کیست؟ بزرگ‌ترین و وحشی‌ترین تروریزم تاریخ معاصر تروریزم تکفیری پشت آن چه کسی ایستاده؟ کلینتون در کتاب خودش صریح نوشته ما داعش را درست کردیم. همین الآن رژیم‌های وابسته به آمریکا، خود آمریکا و ناتو، اسرائیل و غرب دارند به این‌ها موشک و محموله‌های پی‌درپی موشک‌های مدرن آخرین مدل موشک‌های ضد تانک و ضد زرهی آمریکا و انگلیس به ترکیه می‌رسانند و از آن‌جا به داعش می‌دهند که آن شهر سقوط نکند. بله اتفاقاً راست می‌گویید جنگ مردم‌سالاری و تروریزم است منتهی جای‌مان عوض شده، جایمان را جابجا گفتی! شما تروریزم هستید این طرف مردم‌سالاری است.

جنگ سنت و مدرنیته، بازگشت به عقب یا حرکت به جلو؟ دعوا سر این‌هاست. سنت و مدرنیته. حتی می‌گویند مردم ایران انقلاب کردند چون شاه داشت کشور را به کمک آمریکا مدرن می‌کرد مردم ایران سنتی بودند تحمل آن را نداشتند سرعت مدرنیزاسیون زیاد بود مردم بالا آوردند مثل کسی که شما می‌خواهید به او غذای خوب بدهید این مزاجش با غذاهای بد عادت کرده، چهارتا قاشق غذای خوب که می‌دهی بالا می‌آورد! می‌خواهم بگویم ملت ایران این‌طوری بود. بله دعوای سنت و مدرنیته بوده، این‌ها با مدرنیته مشکل دارند، حال‌شان بهم خورد، یک کمی سنت زیر دماغ‌شان بگیرید حال می‌آیند! خب دعوای سنت و مدرنیته است. بازگشت اگر بازگشت به گذشته است یعنی حرف اخباریون شیعه، و وهابی‌های سنی است راست می‌گویید. ولی سؤال این است که این‌ها الآن تحت حمایت چه کسی هستند؟ شما دارید از این‌ها حمایت می‌کنید. آن شیعه و روحانیتی که در ایران انقلاب کرد و نظام ساخت امام بود و نوآوری است. من متأسفانه نرسیدم آن بخش را خدمت شما بگویم، نوآوری است منتهی نوآوری اسلامی.

سلفی‌گری به مفهوم بازگشت به گذشته، حتماً شکست می‌خورد منتهی شما دارید الآن سلفی‌گری به مفهوم بازگشت به گذشته و تکفیر مسلمین را دارید تقویت می‌کنید. اما سلفی‌گری به مفهوم بازگشت به اسلام نه به گذشته، آن وقت اسلام عناصر ثابت دارد که 1400 سال پیش و الآن و هزار سال دیگر فرقی نمی‌کند آن‌جا هر تغییری بدعت است. فقه اسلام و احکام شرع آن یک عناصر متغیری دارد که آن مربوط به ابعاد متغیر انسان می‌شود که عمدتاً هم در حوزه زندگی اجتماعی است آن هم نه همه ابعاد آن. جایی که رابطه انسان با طبیعت، رابطه انسان با سایر انسان‌ها بخصوص وقتی که این‌ها با همدیگر تداخل پیدا می‌کند و بخصوص به ابزار و روش‌ها مربوط می‌شود این‌جا حتماً تغییر است. این‌جا ما بازگشت به گذشته نداریم بلکه حرکت به آینده است.

پس ببینید بخش ثابت اسلامیات گذشته و آینده ندارد، زمان ندارد. انسانی است تا انسان هست این‌ها هست. بخش متغیر احکام اسلام که اجتهاد متولی آن است مدیریت تغییرات با توجه، به دوتا رکن، ‌از این طرف باید ثابتات اسلامی را دقیق بشناسیم از این طرف باید متغیرات اجتماعی را دقیق بشناسیم که جامعه تغییر کرده است. این جامعه، جامعه نه ابزار، نه روش‌ها نه بخشی از سبک زندگی با اول انقلاب زمین تا آسمان تغییر کرد. اسلام معاصر، نه کفر معاصر، نه اسلام منسوخ مربوط به گذشته. احکام متغیر اسلام باید تغییر کند.

سؤال: فرمودند آیا حوزه در آینده می‌تواند به عنوان موتور محرک نظام تأثیرگذار باشد؟

جواب استاد: حوزه داریم تا حوزه، مدرسه داریم تا مدرسه، ‌استاد داریم تا استاد، طلبه تا طلبه. آخوند زبان‌شناس متعهد زاهد ساده‌زیست مردمی باتقوای پرکار، قطعاً عنصر اصلی است همچنان که او انقلاب اسلامی را ساخت. اولین شهید این انقلاب طلبه بود. اولین شهید انقلاب مشروطه هم طلبه بود. منتهی آن انقلاب را دزدیدند این انقلاب را باید مراقب باشیم ندزدند. اگر هم آخوندی باشد مثل بنده تنبل، کم‌سواد، کم‌تقوا، اهل فداکاری نباشد، اهل عمل نباشد، مطالعه نکند، آشنا نباشد، نظم نباشد، چه نباشد و چه نباشد، هم خود حوزه شکست می‌خورد و هم باعث شکست این نظام خواهد شد. این را یادتان باشد همان کسانی که این انقلاب را تولید کردند فقط همان‌ها می‌توانند تخریبش کنند. همان‌هایی که انقلاب اسلامی را ساختند که رهبران آن نه همه روحانیت، بلکه روحانیت انقلابی صالح بود همان‌ها می‌توانند این انقلاب را تخریب کنند.

سؤال: فرق بین تسخیر لانه آمریکا با حمله به سفارت عربستان چیست؟

جواب استاد: خب خیلی فرق دارد.

سؤال: برنامه جدید نفوذی‌های داخل در انتخابات چیست؟

جواب استاد: در همین دو سه ماه آینده خودتان می‌بینید. سئوال‌های این طوری نکنید.

فرمودید آیا در اقتصاد اسلامی تمدن نوین، هدف ثروتمند شدن مردم است؟

جواب استاد: هدف؛ مسابقه ثروت و قدرت و شهوترانی نیست. اما رفاه متوسط برای همه هست. امام سجاد(ع) دعا می‌فرمودند: «اللهم انی اسئلک الرفاهیه فی العیش» خدایا از تو برای همه در زندگی، رفاه می‌خواهیم اما دوتا صفت آوردند. نه فقر مُنسی، نه غنای مُطغی. فقر مُنسی یعنی وقتی فقیر بشوی فراموش می‌شوی! حذف می‌شوی! خدایا پناه بر تو از این فقر. از آن طرف غنا به مفهوم سرمایه‌پرستی و پول‌پرستی و اخلاق سرمایه‌داری، غنای مُتقی، غنایی که تو را به طغیان وامی‌دارد طاغوتت می‌کند. امام(ع) میگوید خدایا نه غنای مطغی می‌خواهم نه فقر منسی. «الرفاهیه فی‌العیش» زندگی مرفه، شرافتمندانه برای همه. این تمدن اسلامی می‌شود. نه گدا گدول! گشنه! مریض! فقیر! مفلوک! گرفتار! بدبخت! نه مست! با دُمش گردو بشکند خدا فراموش بشود خلق فراموش بشود، تقوا و عدالت فراموش بشود.

سؤال: آیا امید به زندگی بهتر مادی همان اشرافی‌گری و دنیاطلبی است؟

جواب استاد: نه. خب بس است دیگر.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha